مهیاسمهیاس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

یاس نامه

سفرها...

به نام خدا مینویسم از تو برای تو از سفرهایی که رفتیم با هم....... فکر میکنم قبلا هم برات نوشتم اولین سفر خانوادگی ما سه نفر سفر تبریز بود که بهمون کلی خوش گذشت و همه عاشقت شدن اونجا اون چند روز رو خونه دایی بابایی میموندیم و همشم میرفتیم مهمونی               تو مسیر تبریز هم شما دختر گلم همش میخوابیدی و اصلا مارو اذیت نکردی                           اینم یه عکس از شما و بابا سعید در مقبره الشعرا............جایی که شاعرای زیادی از جمله شهریار اونجا دفن شدن. &n...
20 خرداد 1392

قهقهه

مهیاسی جونم این هفته هفته باحالی بود    جیغ میکشی   دیگه دل درد نداری   به پهلو میشی   حتی یه غلت هم زدی اومدم دیدم غلت زدی و با صورت رفتی تو فرش و گریه میکنی قربونت برم   چنروز پیشم قهقهه زدی و هه هه خندیدی عاشقتم مهیاسی                   به نا م خدا           میدونم خیلی وقته راجع بع این موضوع چیزی ننوشتم ولی الان اومدم جبران کنم الان که دیگه ماشالا مثل فرفره میدوی و راه رفتن آهسته هم تو کارت نیست.   الان تقریبا همه کلماتو میگی و منظورتو به ما میرسونی تازه تا 10 هم میشمری هههههههه ا...
20 خرداد 1392

رشد حرکتی مه مه

دختر خوشگلم 18 تیر رو چهاردست و پاش وایساد ولی هنوز سینه خیز میره   20 تیر نشست خیلی با حال بود   امروز که 26 تیره همون حرکاتشو تکمیل تر کرده    سینه خیز میره و بیشتر میشینه و میخواد چهار دست و پا بره ...
20 خرداد 1392

اولین گردش

جمعه هفته پیش با دخملی رفتیم پارک پردیسان یه کم سرد بود ولی خوب بود به پارک پا گشا شدی دخترم 1 شنبه هم مادر دختری با کالسکت رفتیم پیاده روی و هواخوری کلی دوست داشتی و میخندیدی  تا بیایم خونه هم خوابت برد عزیزم دوست دارم
12 خرداد 1392

6 ماهگی

سلام اینم عکس 6 ماهگی دخترم که بردمش آتلیه که اونم داستانی داشت واسه خودش: از قرار اینکه مهیاس خانوم و سط عکس گرفتن خوابش گرفت و آقای عکاس رفت بیرون تا مهیاس بخوابه خلاصه مهیاسی هم یه چهل دقیقه ای خوابید هههههههههههههه بعدش بقیه عکسارو ................. از 6 ما هگیش بگم که خانومی مینشست و یادمه که همون موقع ها بود که رفتیم تبریز و یادمه که چهار دست وپا میرفت اون موقع.                                                       ...
12 خرداد 1392

پس از مدت ها

سلام  بعد از مدت ها اومدم که باز بنویسم از دخترم از شیرینی زندگیم و برای او پارسال این موقع ها خیلی سنگین بودم و واسه اومدنت لحظه شماری میکردیم و امسال دارم کارهای تولدتو انجام میدم امروز حروف اسمتو با خاله حوری بریدیم واسه ریسه دختر گلم حالا دیگه واسه خودت خانومی شدی فقط یه کم میترسی که راه بری تنبل خانوم از مامان بابات یاد بگیر که نه ماهگی راه افتادن   حالا ناراحت نشو میدونم میخوای منو باباییو کمتر بدویونی  اما در عوض حسابی بلبل زبونی میکنی مامان بابا ممنون سلام دالی رفت وحسابی طوطی شدی و هر چی ما میگیم با زبون خودت تکرار میکنی   در ضمن کارهای خونه تکونی و تولد شما با هم قاطی شده ومن حسابی درگیرم ...
3 بهمن 1391

عادت های مه یاس

اینارو برات مینویسم که فراموشمون نشه دخترم    کلا شما ناز نازی تشریف دارین خانومی   زیاد میخوابی به نور و صدا شدیدا حساسی   شب ساعت 9 میخوابی صبح 8 یا 7 بیداری   دیگه تو ماشین و کالسگه زیاد نمیمونی و زود خسته میشی   از شلوغی خوشت نمیاد ما هم زیاد نمیریم مهمونی که شما راحت باشی   دمر میخوابی   مهیاسی الان خیلی هم شیطون شدی آروم و قرار نداری  ...
26 تير 1391

27 فروردین 91

دختر قشنگم امروز اولین روزی بود که کارتون نگاه کردی  نگاه میکردی و حرف میزدی ومیخندیدی    الانم پلنگ صورتی میبینی      از اولین روزهای سال 91 خندیدن صبح ها رو شروع کردی  ...
27 فروردين 1391

احساس

امروز 5 شنبه است 24 فروردین 91 هر روز احساسم به گل دخترم بیشتر و بیشتر میشه خدایا خودت حفظش کن     ...
24 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاس نامه می باشد